مرگ واژه ناپیداست
در خیال من و تو...
مرگ
....آغاز دگر،......
بار دگر ،......
جای دگر رفتن ماست
مرگ
هردم سیلان می کند در رگ ما
مرگ
بوسیدن یک باره ی جان
در تپش امواج است
مرگ
قانون گیاه و حشره ،
مرگ
تابیدن نور ابدی است
مرگ ،آن نیست که می پنداریم ......
سفر ماست به دوست ....
سفر دوست به دوست
سفر دوست به ماست..
سفر ما نکند چرخش در پیله ماست
روح من ،خنده کنان، در پی بازی ها رفت
روح من ،در پی یک لبخند است
تا بشوید خود را
در چراگاهی که معرفت می روید
برچسب : نویسنده : hamdelaneava بازدید : 103